در سرزمین من خانه ها از خون رنگی شده
دل مجنون ها همه سنگی شده
در سرای عاشقی
بوی عشقش از نامردیها لبریز شده
در دیار من میکشند کودکان را
در همان سرزمینی که مهربانی ، پستی شده
چوب اعدام و دار مرگ
بازارچه تفریح و شهربازی شده
پدری تخمه به دست
مادری خندان و مست
کودکان در اول صف
تماشاچیان فیلم جذاب مرگ شده
آن گوشه مادری شیون کند
در کنار چوبه مرگ پدری حیران
با نگاهش بر هر مسلمان تمنا کند
در واپسین لحظات جوان بر طناب بوسه میزند
اعدام عاشقان هم در سرزمین من افتخار شده
عاشقان را میکشند
لیلی ها را در بند کنند
مجنون ها مست از می ناب تردستان شده
مادران اشک بر چشم ، شوریده سر
خواهران شیون کنان ، نالان شده
پدران سرزمین من پشتشان خم
از بار سنگین ظلم و غارت و نامردی شده
در دیار آریایی ایران زمین
نه نشان کوروش مانده
نه ارزش تخت جمشید
در مام میهن
هرچه بود از دیروز
امروز خاک و خاکستر
آه و ناله
مرگ و اعدام شده
ویدا طهرانی(viva)
عاشقانه هایم را برایت میسرایم قصه هایم را برگ برگ خاطرات را خط به خط از گذشته تا به امروز زمزمه میکنم در نفس هایت (مجموعه دست نوشته های من )
fredag 8 januari 2016
Prenumerera på:
Inlägg (Atom)