måndag 7 mars 2016

من زنم
من مادرم
دخترم ، من خواهرم
ذره ذره عشقم

من ساقی و من خاکسترم 
بوی مهر
عطر عشق
من نشان آفرینش
من زنم
من مادرم
دخترم ، من خواهرم
آهنم ، چون برگ گل مطهرم
خلق و زایش را من نشان خالقم
خسته از ظلم و جفا
خرد شده در دستان اهریمنم
ذره ذره عشقم
من ساقی و من خاکسترم
اری اری من ساقی مستی تو
من خاکستر سوخته از غم های تو
رفیق کاخ و کوخت منم
یار غم
با تو من یاورم
ویداطهرانی (viva)

fredag 8 januari 2016

در سرزمین من خانه ها از خون رنگی شده 
دل مجنون ها همه سنگی  شده
در سرای عاشقی 
بوی عشقش از نامردیها لبریز شده 
در دیار من میکشند کودکان را 
در همان سرزمینی که مهربانی ، پستی شده 
چوب اعدام و دار مرگ 
بازارچه تفریح و شهربازی شده
پدری تخمه به دست 
مادری خندان و مست 
کودکان در اول صف
تماشاچیان فیلم جذاب مرگ شده 
آن گوشه مادری شیون کند 
در کنار چوبه مرگ پدری حیران 
با نگاهش بر هر مسلمان تمنا کند 
در واپسین لحظات جوان بر طناب بوسه میزند 
اعدام عاشقان هم در سرزمین من افتخار شده 
عاشقان را میکشند 
لیلی ها را در بند کنند
مجنون ها مست از می ناب تردستان شده 
مادران اشک بر چشم ، شوریده سر 
خواهران شیون کنان ، نالان شده 
پدران سرزمین من پشتشان خم 
از بار سنگین ظلم و غارت و نامردی شده 
در دیار آریایی ایران زمین 
نه نشان کوروش مانده 
نه ارزش تخت جمشید
در مام میهن 
هرچه بود از دیروز
امروز خاک و خاکستر 
آه و ناله 
مرگ و اعدام شده


ویدا طهرانی(viva)

tisdag 5 januari 2016

زمستان سرد است و خانه دلگیر
با تو بودن گرمای این کاشانه است 

هر نفس در نفس هایت زیستن
در تو بودن مرا آرامش است 

گرچه تابستان پرزآفتاب سوزان شود
سایه بان خسته گی هایم مهربانی های تو ست 

viva (ویدا طهرانی)